هر شب تنهایی

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

اسم من میلاده

اینجا جهانه هستی یه

اینجا زمینه ، زمینه منه....

اینجا کشور منه و اینجا شهر منه...

این زنده گی منه

من 26 سالمه و کمتر از چند سال دیگه ... می میرم.

البته ، هنوز این موضوع رو نمیدونم

در واقع من الان هم یه مُرده ام ...

 

شب ها به امید اینکه خواب تورا ببینم سر به بالش میزارم،

این بهترین لحظه در روزمه

از اینجا به بعد بدبختی ...

 

من یه چیزی رو از دست دادم

اما می دونم همیشه این حس رو نداشتم.

می دونید چیه؟ هیچ وقت برای جبران کردن دیر نیست ...

 

فکر کنم باید به خاطر اتفاقاتی که برای من افتاده ،

عصبانی باشم.

اما وقتی که اینقدر زیبایی توی این دنیا هست ،

خیلی سخته که عصبانی باشی.

بعضی وقت ها فکر می کنم که زیبایی های دنیا رو ،

یک بار دیدن هم زیاده ...

 

وقتی که تورو دیدم ، قلبم عین یه بالن پر شده بود

که نزدیک بود بترکه ...

 

و بعد یادم اومد که آروم باشم ،

و دیگه سعی نمیکنم که زنده گی رو نگه دارم.

 

و بعد در من جاری شد...

مثل بارون ... حس قدر دانی ... برای هر لحظه از ...

زنده گی کوچک و احمقانه ام ...

 

شما نمیدونید که در مورد چی دارم صحبت میکنم ... مطمئنم ...

اما نگران نباشید ،

           بالاخره یه روز شما هم میفهمید ...

هر شب تنهایی...
ما را در سایت هر شب تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : میلاد my-lovestory بازدید : 114 تاريخ : يکشنبه 29 ارديبهشت 1392 ساعت: 6:13